غمزه‌ی ناب آن تو ، خوی حجاب آنِ تو
جلوه چو ماه گر کنی ، کار ثواب آنِ تو

مست کنی مرا اگر ، نوش کنم ز چشم تو
رقص سماع از من و چنگ و رباب آنِ تو

نَقل به هر فسانه‌ای ، نُقل در این زمانه‌ای
تا که به کوچه‌ات شدم ، کوچ و شتاب آنِ تو

در هوسم به تشنگی ، جام شراب سر کشم
جام شراب دست تو ، نقش سراب آنِ تو

ای نفست چکامه‌ی سینه‌ی شهد ریز من
تنگ گلاب از من و بوی گلاب آنِ تو

راز، درون اسم تو اسم، درون راز تو
شرب مدام از من و خَمر و شراب آنِ تو

چشم به راه وصل تو دیده‌ی وصل جوی من
کشف حجاب از من و راز نقاب آنِ تو…

شاعر: #یزدان_مشایخی 25 تیر ماه 1398

با ارادت فراوان به پیشگاه حضرت مولانا و حضرت شمس تبریزی و رهروان عالم معنویت


مشخصات

آخرین جستجو ها