وبلاگ رسمی یزدان مشایخی



 

غمزه‌ی ناب آن تو ، خوی حجاب آنِ تو
جلوه چو ماه گر کنی ، کار ثواب آنِ تو

مست کنی مرا اگر ، نوش کنم ز چشم تو
رقص سماع از من و چنگ و رباب آنِ تو

نَقل به هر فسانه‌ای ، نُقل در این زمانه‌ای
تا که به کوچه‌ات شدم ، کوچ و شتاب آنِ تو

در هوسم به تشنگی ، جام شراب سر کشم
جام شراب دست تو ، نقش سراب آنِ تو

ای نفست چکامه‌ی سینه‌ی شهد ریز من
تنگ گلاب از من و بوی گلاب آنِ تو

راز، درون اسم تو اسم، درون راز تو
شرب مدام از من و خَمر و شراب آنِ تو

چشم به راه وصل تو دیده‌ی وصل جوی من
کشف حجاب از من و راز نقاب آنِ تو…

شاعر: #یزدان_مشایخی 25 تیر ماه 1398

با ارادت فراوان به پیشگاه حضرت مولانا و حضرت شمس تبریزی و رهروان عالم معنویت


 

در درون پیله او خواب و به سر بیداری است
کرم ابریشم گرفتار شبی تکراری است

پوشش پیله اگر چه باشد از جنس حریر
آن به شب خفتن میان این حریر اجباری است

خواست تا رخساره را تابان کند روی همه
پیکر نارَس هویدا کردنش، بیزاری است

خنده‌ی تلخی به گوش کرم در پیله رسید
بی‌خبر خفته به پیله، آن گمان بیماری است

ناگهان آن تن دگرگون گشت و او جانی گرفت
حاصل آن صبر ایوب این نکو معماری است

از درون پیله چون شهباز روی آمد پدید
باور این تن شکافی در بَدان دشواری است

عاقبت هر کس بزاید از درون فرزند خویش
بی‌گمان این حاصل عمری نکو پنداری است
 

#یزدان_مشایخی
شانزدهم اسفندماه سال هزاروسیصدونودهفت


 

یه روزی یه جایی توی زندگی
اسیر یه تصویر بی‌تن
شدی

تو از تو، ازون من رها و جدا
رهای رهاتر، کم از من شدی

به تصویر صورت توی آینه
به این دور باطل تبر می‌زدی

به سرمشق رایج تو دل‌بستگی
همش مُهر نامعتبر می‌زدی

تو میلاد پنهان یک شاپرک
فراسوی احساس یک پیله‌ای

به حصر حقیقت بیا خنده کن
تو یک واقعه در پس میله‌ای

تو از نبض این واقعه زنده‌ای
جدا از تنش‌های پشت نقاب

به دنبال تسکین پیدا شدن
به دیدار خود خارج از این حباب

اگر تو مسیر پر از حادثه
خم و پیچ جاده عذابت میده

همین راه کُندی‌ که بد میگذره
یوقتا به سرعت شتابت میده…

نترس از گذرگاه تاریک شب
ته این خیابون یه آرامشه

ازین شب‌نٙمای سراسر هراس
می‌مونه طلوعی که آسایشه

بیا در پس صبح روز طلوع
خود ایده‌آلت رو پیدا بکن

بشین روبروی خودت پرتوان
وٙ تندیس عشق ُ تماشا بکن

ترانه‌سرا #یزدان_مشایخی ۹۸/۶/۱۰

 


 

قصه من و مرمر خانوم
#شعر از #یزدان_مشایخی ✏(قلم #کودکانه)
۳۱ تیرماه ۱۳۹۸

 

عید شده بود دوباره روزهای تعطیلی بود
موقع دید و بازدید، جمع های فامیلی بود

عید دیدنی میخواستم مادر جونو ببینم
بعد روبوسی عید، کنارشون بشینم

دَوون دَوون میرفتم از گذر کوچه ها
تا که یه چیزی دیدم لا به لای غنچه ها !

کمی جلو که رفتم یهو یه چیزی دیدم
لا به لای غنچه ها گربه‌ی ریزی دیدم

با چشمای بسته و هیکل ریزه میزش
با پنجه های گرد و موهای ریزه ریزش

افتاده بود رو چمن، فرشته‌ی نازنین
دور از چشمای مامان، و چشمای ساکنین

یک ساعتی نشستیم به انتظار مامان
مامان اما نیومد مغربی شد آسمان

من و یه بچه گربه که مامانش نیومد
مهلت انتظاری، که حالا هم سر اومد

هر کاری که میشد کرد برای بچه کردم
شدم برای بچه یک مامان و یه همدم

تند و سریع و چابک به پت شاپی رسیدم
شیشه‌ی شیر و خوراک برای اون خریدم

داخل یک جعبه‌ای یه پارچه‌ای گذاشتم
با کیسه‌ی آب گرم تشکچه‌ای گذاشتم

عینهو مثل مادر با شیشه شیرش دادم
تا میتونست و جا داشت خوراک سیرش دادم

وقتی که دیگه سیر شد رو دلشو مالیدم
بجای لیسِ مادر من دِلشو ساییدم

سرتو درد نیارم مامان شدم حسابی
دروغ نگم نکردم کاری به این ثوابی

راستی یادم رفت بگم اسمشو چی گذاشتم
اسمشو مرمر خانوم به یادگار نوشتم

هفته‌ها می‌گذشت و اون بزرگ و شیطون می‌شد
قد و قواره‌ی اون بزرگ و افزون میشد

چه روز و شب‌هایی رو کنار هم خوابیدیم
از روی مهربونی، روی همو بوسیدیم

تا که یه روزی رسید، که وقت رفتن اومد
شرایط مادری، برای من سراومد

مرمرُ با چشم تر، به آقایی سپردم
سفارش و سفارش توضیحات دم به دم

دنیا بازم میون رابطه ها پا گذاشت
چشم حسود دنیا طاقت دیدن نداشت…

تقدیم به شما خوبان

پی‌نوشت:
به عنوان یه مرد شاید نشه تجربه مادری داشت اما تجربه نگهداری از یک بچه گربه رو که داشتم میفهمم مادر شدن سخت ترین کار در این دنیا هست و کسی که مادر میشه واقعا از خودش میگذره به معنای واقعی

داستان پیدا کردن مرمر بچه گربه ای رو که پیدا کردم رو بصورت نظم و به زبان ساده‌ی کودکانه برگردوندم امیدوارم که با کودک درونتون همراه بشم و از خوندنش لذت ببرید.

 


 

بی‌خرد آگه ز حَدِ شوکت خورشید نیست
روز، همان شب، بِنِگَر نور و فروغ آنِ کیست

پهنه‌ی آفاق پر از تابش انوار اوست
دور شب و روز همه طاعت گفتار اوست

روزی اگر باطن هر ذره به جان بنگری
جز کشش عاشق و معشوق در آن ننگری

ای دل مشتاق چنان باطن آن ذرّه باش
در کش و قوسی به ره یار فراغرّه باش

بوسه‌ی شب بر رخ روز است به وقت سحر
زنده به عشق است و نمیرد شب و روز ای بشر

#یزدان_مشایخی
۱۹آذر۱۳۹۸


 

بازم هوای خونمون عطر نفس هاتو می‌خواد
صد تا سبد ترانه و قصه شبهاتو می‌خواد

اشکای دونه دونتون گوشه چشماتون رٙوون
خونه هنوز تو رو می‌خواد مادربزرگ مهربون

چادر نماز گُل گُلی سر بُکنی توی حیاط
واسه تموم بچه‌ها کلوچه رو کنی بساط

سماورت تموم روز خنده کنون قل می‌زنه
عطر چاییت به دلهامون یواشکی پل می‌زنه

بازم صلوة ظهر شده تسبیح و مُهرتو بیار
تٙهِ نمازت واسه ما کمی دعا بزار کنار

شنگول و منگول تو رو هنوز به یادم میارم
شب هنوزم با قصتون سر روی بالش می‌زارم

چین چین دامن تنت همش به یاد من میاد
مادربزرگ مهربون دلم هنوز تو رو می‌خواد

ترانه: #یزدان_مشایخی


 

شراره‌ی کسوف دل، نقاب دشمنی زند
حماسه‌ی گلوله‌ات، خلاف ایمَنی زند

به رسم نابرابری، به روی من نشانه شد
هوس پَرانه‌های تو، همه شکم چَرانه شد

نشسته در کمین من، تفنگ کام‌جوی تو
که خون من شراب تو، به دست جام‌جوی تو

گلوله خود به قصد من، به چشم تَر روانه شد
که روسیاه ازین یورش، خَجل در این زمانه شد

بشر به سِحر اٙهرمن، تنم به خاک و خون کشید
به سَرسَرای خام سَر، طعام زهر دون چشید

غریزه دون‌تر از خرد؟! ، کجا غریزه آن کند؟
که تیر آن مسلسلت، کُند خجل پلنگ و دَد

دریده پیکرم ولی، نگاه حق به جانبت
هزار و یک بهانه می‌تراشد از جوانبت

#یزدان_مشایخی آذر 98
#وگان
#گیاهخواری


 

یه روزی یه جایی توی زندگی، اسیر یه تصویر بی‌تن شدی

تو از تو، ازون من رها و جدا، رهای رهاتر، کم از من شدی

به تصویر صورت توی آینه، به این دور باطل تبر می‌زدی

به سرمشق رایج تو دل‌بستگی، همش مُهر نامعتبر می‌زدی

تو میلاد پنهان یک شاپرک، فراسوی احساس یک پیله‌ای

به حصر حقیقت بیا خنده کن، تو یک واقعه در پس میله‌ای

تو از نبض این واقعه زنده‌ای، جدا از تنش‌های پشت نقاب

به دنبال تسکین پیدا شدن، به دیدار خود خارج از این حباب

اگر تو مسیر پر از حادثه، خم و پیچ جاده عذابت میده

همین راه کُندی‌ که بد میگذره، یوقتا به سرعت شتابت میده…

نترس از گذرگاه تاریک شب، ته این خیابون یه آرامشه

ازین شب‌نَمای سراسر هراس، می‌مونه طلوعی که آسایشه

بیا در پس صبح روز طلوع، خود ایده‌آلت رو پیدا بکن

بشین روبروی خودت پرتوان، وٙ تندیس عشقُ تماشا بکن

ترانه‌سرا #یزدان_مشایخی ۹۸/۶/۱۰

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها